قدمی نه به خلوت یاران


یار اگر بایدت بیا یاران

هر که ما چون فتاد در دریا


کی خورد غم ز قطرهٔ باران

کار ما عاشقی بود دائم


بود این کار کار بیکاران

ما و رندی و خدمت ساقی


زاهد و بندگی هشیاران

هر عزیزی که می خورد با ما


نبود خار پیش میخواران

وه که زلف بتم چه طرار است


می برد دل ز دست عیاران

بندهٔ سید خراباتم


لاجرم سرورم به سرداران